بزرگترین انگیزه قیام امام حسین (علیه السلام) این سؤال مطرح است که چرا با وجود شناخت امام از مردم و قدرت بنی امیه چرا امام حسین قیام کرد و مانند امام حسن با حکومت کنار نیامد؟ چند نمونه از علل را در ذیل می آوریم: 1. امر به معروف و نهى از منكر بزرگترین انگیزه قیام امام حسین علیه السلام مسئله امر به معروف و نهى از مـنكر است كه این دو از مـهمـتـرین اركان دین است و امـام عـلیه السلام در درجه اول مسئول اجراء این امر مهم اسلامى است . چنانكه در وصیت به برادرش محمد بن حنفیه اعلان فرمود :« قـیام مـن بر مبناى تمایلات نفسانى نیست ، من به منظور طغیان و فساد و تباهى و ستم خـروج نمـى كنم بلكه انگـیزه ام اصلاح امـت جدم رسول خدا است و مقصود و منظورم امر به معروف و نهى از منكر است» 1 چـون بنى امـیه این دو ركن بزرگ و مـهم اسلامـى را متزلزل ساخته بودند كه نه تنها امر به معروف و نهى از منكر متروك گشته بود بلكه معروف منكر و منكر معروف تلقى مى شد و امام علیه السلام در این مسیر مكرر به این حقیقت اشاره فـرمـود كه اولین بار در سخـنرانى حضرت در منزل ذى حسم و برخورد با حر و سپاهیانش فرمود: « مـگـر نمـى بینید كه به حق عـمـل نمـى شود و از باطل جلوگـیرى نمـى شود مـؤمن باید براى اجرا این مهم مشتاق دیدار پروردگارش باشد .» 2 و لذا حسین عـلیه السلام به مـیدان جهاد قدم نهاد تا این اساس و پایه مهم اسلامى را استوار سازد و اسلام محكم و مستحكم بماند. 2 ـ زنده كردن ارزشهاى اسلامى حكومت اموى سعى بلیغ می نمود كه ارزشهاى اسلامى را كه كرامت انسانها بدان بستگى دارد مـحو و نابود ساخـتـه و ضد ارزشها را كه در جاهلیت بدان افتخار مى كردند و ارج مى نهادند جایگزین ارزشهاى اسلامى نماید! از جمله ارزشهایى كه اسلام روى آن زیاد سرمایه گذارى كرده و حكومت بنى امیه با تمام قدرت در محو و اضمحلال آن ایستادگى مى كرد این امور است : الف ـ وحدت اسلامى : پـیامـبر اكرم صلى الله علیه و آله براى ایجاد وحدت و برادرى اسلامى سعى و كوشش وافـى مـبذول مـى فـرمـود ولى مـعـاویه از طرق مختلف مخصوصا از طریق احیاى تعصبات قبیله اى و وادار كردن شعراى قبایل بر هجو قبیله رقیب و خانواده هاى آنان وحدت اسلامـى را ریشه كن مـى كرد تـا جائیكه یزید یكى از شعـراى زمـان بنى امـیه انصار و مـردمـى كه رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم را در مدینه جاى دادند و حمایت كردند هجو می كند. اگـر در اشعـار شعـراى امـوى دقـت شود روشن تـرین اثـرات آن همـان قـذف و هجو قـبایل و خـانواده هاى رقـیب آنان است . در اشعار شعراى معاصر اموى كمترین اثرى از فضائل انسانى و آثار خوب اجتماعى و اخلاق اسلامى دیده نمى شود. حسین علیه السلام براى احیاى آثار و اخلاق اسلامى قیام كرد. و نیز اخـتـلافـاتى كه بین اعراب و اصیل و موالى به وجود آوردند كه عرب كتابهایى در انتـقـاد بر مـوالى یعـنى اقـوامـى كه از ایران و سایر كشورهاى غیر عربى در عراق و كشورهاى عربى زندگى مى كردند تصنیف و تالیف كردند و بر عكس موالى كتابهایى علیه اعراب نوشتند كه این حركت برخلاف مقررات و موازین اسلامى بوده و وحدت اسلامى را مختل مى كرد. بزرگترین انگیزه قیام امام حسین علیه السلام مسئله امر به معروف و نهى از مـنكر است كه این دو از مـهمـتـرین اركان دین است و امـام عـلیه السلام در درجه اول مسئول اجراء این امر مهم اسلامى است. چنانكه در وصیت به برادرش محمد بن حنفیه اعلان فرمود :« قـیام مـن بر مبناى تمایلات نفسانى نیست ، من به منظور طغیان و فساد و تباهى و ستم خـروج نمـى كنم بلكه انگـیزه ام اصلاح امـت جدم رسول خدا است و مقصود و منظورم امر به معروف و نهى از منكر است» ب ـ حریت : چـنانكه مـى دانیم و در تـواریخ مـذكور است در دوران حكومـت امـوى ، سفـره قـتـل و شمـشیر یگانه حاكم در این دستگاه مستبد بود كه بدون رسیدگى به حق و حقیقت سفـره قـتـل گـستـرده مـى شد و جلاد به دستـور حاكم بیگـناهى را به قتل مى رسانید، چنانكه حجاج بن یوسف ثقفى یكى از حكام زمان عبدالملك مى گفت : از غذا و طعـام وقـتـى لذت مـى برم كه انسانى را ببینم در خـون خـود دست و پا مى زند و من مـشغول طعام باشم در چنین محیطى هیچ كس را قدرت و جرئت آن نبود كه به نحوه كردار و رفتار ناشایست حكام انتقاد نماید و یا به دفاع از حقوق از دست رفته خود پردازد. حسین علیه السلام قیام كرد تا به انسانهاى زیر بار ظلم و ستم بیاموزد كه چگونه مى تـوانند به حقـوق خـود برسند و حریت و آزادى از دست رفته را باز یابند، و تاریخ گـویاى این مطلب است كه هنوز چند ماهى از شهادت حسین علیه السلام بیش نگذشته بود كه قیام ها یكى پس از دیگرى شروع شد تا حكومت اموى را ریشه كن نمود. آرى مـردم با شهادت حسین علیه السلام درس آزادى و آزادگى را از دانشگاه خون و شهادت كربلا آموختند و براى بدست آوردن حریت بپا خاستند. ج ـ اخلاق اسلامى و انسانى : از زمـان رحلت رسول خـدا صلى الله عـلیه و آله هیچ یك از خلفاء همانند على علیه السلام به فكر تربیت روحى و اخلاقى جامعه نبودند اما آنقدر مشكلات براى حضرت على عـلیه السلام ایجاد كردند كه نتـوانست راهى را براى تنویر افكار عمومى و اخلاق اسلامى و هدایت روحى جامعه پیش گرفته بود به مقصد برساند. و در زمان حكومت اموى نه تنها در مسیر تربیت جامعه قدمى برنداشتند بلكه مى كوشیدند تا جامعه را به فساد بكشانند زیرا حكومتهاى فاسد با جامعه صالحه نمى توانند كنار بیایند چه كه مردم صالح و شایسته همواره مخالف حكومت هاى ضد خدایى هستند از این رو كوشیدند تا مردم را همانند خود بسازند و لذا مردم در این دوران بحكم (( النّاس على دین ملوكهم )) نه تنها پاى بند به صلاح نبودند بلكه ترسی هم از ارتكاب فساد در آنها نبود و مـظاهر فساد اخلاق از قبیل دروغ ، نقض عهد، لهو و لعب در همه جا به چشم مى خورد، چنانكه رئیس حكومت اموى معاویة بن ابى سفیان پس از پیمان با حضرت حسن بن على علیه السلام اظهار داشت كه به هیچ یك از شرایطى كه در قرارداد به نفع حسن بن على قرار داده عـمـل نخـواهد كرد و حاكم كوفـه نیز به امـانى كه به مـسلم بن عقیل داده بود وفا نكرد. و مردم كوفه كه با همین سیره نشو و نما كرده بودند به سادگى پشت پا به همه وعده هایی كه به حسین علیه السلام داده بودند زدند و منكر همه نامه هاى خود شدند و چه ننگى بالاتـر از این كه فـرزند پـیغـمـبر و سید جوانان اهل بهشت را براى قبول مسئولیت پیشوایى خود دعوت نمایند و اصرار ورزند كه اگر نیایى در پیشگاه خدا با تو احتجاج خواهیم كرد و چون دعوت آنان را پذیرفت در مقابلش صف آرائى نموده و خونش را بریزند. امـام عـلیه السلام در روز عـاشورا خطاب به مردم كوفه فرمود: اى شیث بن ربعى و اى حجار بن ابجر و اى قیس بن اشعث و اى زید بن حارث آیا شما به من ننوشتید كه میوه هاى ما رسیده و باغات ما سرسبز است اگر بسوى ما بیایى بر سپاه مجهزى وارد خواهى شد؟ این تیره بختان با كمال وقاحت و بدون هیچ شرم و حیا گفتند: ما چنین نامه هائى ننوشتیم ! امام متعجّبانه فرمود: آرى به خدا قسم نوشتید و لذا تن به شهادت داد تا اخلاق اسلامى و انسانى را كه در جامعه آن روز مرده بود زنده كند.
رویداد غمبار کربلا، رویدادی تاریخ ساز است که اشعه های تابناک آن فراتر از زمان و مکان،مرزها را در هم نوردیده و رنگ جاودانگی به خود گرفته است . در ماه رجب سال 60 هجری ، معاویه می میرد و پسرش یزید بر خلاف مفاد صلح معاویه با امام حسن (ع) بر جایگاه رسول الله تکیه می زند. امام حسین (ع) با یزید بیعت نکرد و در 28 رجب همان سال از مدینه به مکه به قصد اعتراض علیه حکومت فاسق یزید خروج کرد. و مهمترین انگیزه ها و اهداف قیام خود را : 1- احیای سنت پدر و جدش رسول الله ، 2- نجات اسلام ، 3-احیای امر به معروف و نهی از منکر بیان کرداین قیام آثار و نتایجی به جای گذاشت که از آن زمان تا کنون باقی و جاری است . مهمترین این آثار عبارتند از: 1- رسوا ساختن هیئت حاکمه، 2- احیاء سنت شهادت ، 3- قیام و شورش در امت اسلامی ، 4- انقراض حکومت معاویه ، 5- بیداری روح مبارزه در میان مردم ، 6- پدید آمدن انقلاب ها و نهضت های آزادی بخش از حماسه کربلا در سراسر جهان ، 7- تبدیل شدن کربلا به دانشگاه عشق ،ایمان ، جهاد و شهادت برای نسل های انقلاب شیعی . . . است. هلال محرم در هر سال ، حادثه خونين كربلا، و جانبازي و فداكاري و نهضت پرافتخار بزرگ ترين قهرمان تاريخ بشريت را در خاطره ها تجديد مي نمايد و قلوب مسلمانان جهان ـ بالاخص شيعيان ـ را به بررسي بزرگ ترين حادثة تاريخي انسان ها كه هزار و سيصد و اندي سال پيش روي داده است ، متوجه مي سازد. شايان توجه اين كه اين حادثه نه تنها فراموش نمي شود، بلكه هر چه زمان بيش تر مي گذرد، تاريخ نهضت اين فرزند عدالت و كوثر، نوتر و تازه تر مي گردد. فرهنگ عاشورا آغاز نهضت : انگیزه ها و اهداف قیام عاشورا : 2. نجات اسلام 3. احیای امر به معروف و نهی از منکر 5- مراسم عزاداری سایرنتایج قیام امام حسین (ع) 1) پيامهاي اخلاقي 2) بيداري ملت ها 3) نقش عاشورا در هم بستگي شيعه 4) جايگاه زنان در عاشورا 5) تحريفات عاشورا 6) نقش عاشورا در انقلاب ها عبرتهاي عاشورا نتیجه گیری
ابعاد ونتایج قیام عاشورا
نوشته شده توسط وحید عضدی
سه شنبه ، 19 بهمن 1389 ، 18:54
هر حادثه بزرگ و عظيمي كه در جهان روي دهد، طولي نمي كشد كه جزر و مدّ زندگي آن را به دست فراموشي مي سپارد ، مرور زمان از هيجان و فروغ و درخشندگي آن مي كاهد، و سرانجام جزو تاريخ گرديده و تنها در صفحات متروك آن ، نام و نشاني از آن باقي مي ماند.
ولي برخي از اين حوادث ، مانند طلاست و در هاضمه بزرگ روزگار هضم نمي گرددو گذشت زمان هيچ تأثيري در كاهش قدرت بقاي آن ندارد. تاريخ ِ مردان الهي و جانبازي و فداكاري پيامبران آسماني و نهضت ها وانقلاب هايي كه به وسيله پيشوايان بزرگ بشريت صورت پذيرفته ، همگي از اين نوع حوادث است كه هاضمه بزرگ جهان ، بر اثر ارتباط و پيوندي كه با فطرت انساني دارد، قادربه هضم آن نيست و هرگز فراموش نمي شود و براي ابد در خاطره ها زنده و جاويد مي ماند.
در میان حوادث و پیشامدهای بزرگ و دلخراش تاریخ ، هیچ واقعه ای نیست که مانند حادثه جانسوز کربلا همه ساله مراسم سالگرد آن با شکوه و عظمت فراوان و شرکت تمام طبقات از زن و مرد ، پیر و جوان برگزار و مجالس یادبود و تذکار آن همواره در منازل ، مساجد ،مدارس ،تکایا ، حسینه ها ، بازار ، خیابان و ... تشکیل گردد، و خطبا در پیرامون آن سخنرانی ، و نویسندگان کتابها و مقالات بنویسند و مرور زمان و تکرار این مراسم آن را کهنه نسازد و از اعتبار و اهمیت آن نه تنها چیزی کاسته نگردد بلکه عظمتش روز افزون و در هر عصری برای فلسفه آن معنایی عالی و هد نهایی ارزنده درک و استنباط شود.حادثه عاشورا واقعه ای است که دلهای ارباب ایمان و عشاق فضیلت و حقیقت در برابر آن به خاک تعظیم افتاد ، و مشعل نور پاشی شد که در قرون ، و ادوار روزگار ، چراغ هدایت مردان بزرگ و رهبران مصلح گردید، و آنها را از ظلمات تحیر و سر گردانی نجات داد. کاری که حسین (ع) کرد یک کار عادی که مانند آن در تاریخ نشان دهد نبود،بلکه یک کا ر و قیام بی سابقه بود. (صافی گلپایگانی : 1379 ، ص9)
حسین به بشریت آموخت که آدمی به هنگام آزمایش می تواند از تمام تعلقات مادی و معنوی درگذرد و از هرچه که رنگ تعلق دارد آزاد شود، جز یک چیز آن هم شرف و انسانیت انسان است که به عنوان امانت الهی و برای عبرت آیندگان باید که تا رستاخیز پایدار بماند: حسین(ع) آگاهانه با همه مقدمات و با دقت و استدلال ، با یک عزیمت و حرکت و هجرت پرشکوه ،دقیق و تنظیم شده و منزل به منزل به روشن تر کردن راه و تفسیر کرده سر منزل و سرنوشتی که به سویش حرکت می کرد اقدام نمود.(محمدزاده:1381،ص 15)
مقصود از فرهنگ عاشورا، مجموعه مفاهيم، سخنان، اهداف و انگيزه ها ، شيوه هاي عمل، روحيات و اخلاقيات والايي است که در نهضت کربلا گفته شده يا به آنها عمل شده يا در حوادث آن نهضت، تجسم يافته است. اين ارزشها باورها هم در کلمات سيدالشهدا (ع) و اصحاب و فرزندان حضرت متجلي است.
فرهنگ عاشورا همان زيربناي عقيدتي و فکري است که در امام حسين (ع) و شهداي کربلا و اسراي اهل بيت (ع) بود و سبب پيدايش آن حماسه و ماندگاري آن قيام شد.
مجموعه آن باورها و ارزشها و مفاهيم را مي توان در عنوان هاي زير خلاصه کرد: مقابله با تحريف ديني، مبارزه با ستم طاغوتها، و جور حکومتها، عزت و شرافت انسان، ترويج مرگ سرخ بر زندگي ذلت بار ، پيروزي خون بر شمشير و شهادت بر فاجعه، شهادت طلبي و آمادگي براي مرگ، احياي فريضه امر به معروف و نهي از منکر و سنتهاي اسلامي ، فتوت و جوانمردي حتي در برخورد با دشمن، نفي سازش با جور يا رضايت به ستم، اصلاح طلبي در جامعه، عمل به تکليف به خاطر رضاي خدا، تکليف گرايي چه به صورت فتح يا کشته شدن، جهاد و فداکاري همه جانبه، قرباني کردن خود در راه احياي دين، آميختن عرفان با حماسه و جهاد با گريه، قيام خالصانه براي خدا، نماز اول وقت، شجاعت و شهامت در برابر دشمن، صبر و مقاومت در راه هدف تا مرز جان ، ايثار ، وفا، پيروزي گروه اندک ولي حق بر انبوه گروه باطل، هواداري از امام حق و برائت و بيزاري از حکام جور، حفظ کرامت امت اسلامي، لبيک گويي به فرياد استغاثه مظلومان، فدا شدن لبيک گويي به فرياد استغاثه مظلومان، فدا شدن انسان ها در راه ارزشها و ... ( محدثي:138 ص 10)
قبل از پرداختن به پیامد های عاشورا بر خود لازم می دانم تا برگی بر تاریخ زده و حوادثی که باعث بروز قیام عاشورا گردیده را به صورت تیتروار بیان کرده:
1 ـ مرگ معاويه : روز 15 ماه رجب سال 60 هجري . 2 ـ خروج امام حسين (ع) ازمدينه : روز يكشنبه دو روز مانده به آخر ماه رجب سال 60 هجري . 3 ـ ورود امام حسين (ع)به مكّه : شب جمعه سوّم ماه شعبان سال 60هجري . 4 ـ حركت حضرت مسلم (ع) به نمايندگي از طرف امام حسين (ع) از مكّه به سوي كوفه : روز 15ماه رمضان سال 60هجري . 5 ـ قيام مسلم در كوفه ؛ روز سه شنبه 8 ذيحجه سال 60هجري . 6 ـ شهادت مسلم در كوفه ؛ روز چهارشنبه 9 ذيحجه سال 60هجري . 7 ـ خروج امام حسين (ع) از مكّه به سوي عراق : روز سه شنبه 8 ذيحجه سال 60هجري . 8 ـ ورود امام حسين (ع) به سرزمين كربلا: روز دوّم محرّم سال 61 هجري . 9 ـ شهادت امام حسين (ع)؛ روز دهم محرم سال 61 هجري .
«صراحت در بيان هدف » حضرت امام حسين (ع) از اوّل بدون هيچ ترس و واهمه و ملاحظه كاري ، هدف از قيام خود را بيان نمود و بدون هيچ گونه مصلحت انديشي به بيان علت و انگيزه مخالفت با حكومت جائرانة يزيدبن معاويه پرداخت و اهميت قضيه وقتي معلوم مي شود كه بدانيم امام (ع) حتي قبل از حركت از مدينة منوّره و در حالي كه به ظاهردر اختيار عُمّال بني اميّه مي باشد، موضع اصولي خود را اعلام مي كند:
وقتي كه وليد در خلوت از امام حسين (ع) براي بيعت با يزيدبن معاويه دعوت به عمل آورد، حضرت صريحاً نظر خود را بيان فرمود و اين اظهارات در حالي بيان مي شد كه هنوز مردم كوفه امام را به سوي خود دعوت نكرده بودند.
حضرت در پاسخ وليد فرمود: «ما اهل بيت پيامبر و منبع رسالت و محل آمد و رفت و مراجعة ملائكه و وسيلة نزول رحمت خدا هستيم و آغاز و خاتمه هر چيز از ما مي باشد و يزيد شخصي مشروب خوار، آدم كش و فاسق است و آشكارا معصيت مي كند و كسي چون من با شخصي چون او بيعت نخواهد كرد»..(بهارالانوار،ج44،ص325و تاریخ طبری،ج8،ص216)
1. احیای سنت پیامبر (ص)
با نگرشی به سخنان امام حسین (ع) پیش از حرکت به سمت کوفه به دست می آید که قیام آن حضرت هیچگونه پیامد مادی در پی نخواهد داشت.بلکه خود امام (ع) هدف از قیام خویش را این گونه بر می شمارد که : «انی لم اخرج أشرآ و لا بعلرآ ...» من به عنوان فساد و خوش گذرانی قیام نمی کنم،بلکه هدف من اصلاح امت جدم رسول خدا (ص) و عمل به سیره و روش پیامبر و پدرم امیر المؤمنین است. به هر حال یکی از نتایج این قیام مبارک این بود که امت پیامبر (ص) که با زر و زور و عده وعیدهای پوچ و تو خالی از مسیر حقیقت منحرف گشتند و باطل را به عنوان حق برگزیدند،بیدار،به گونه ای که سره را از ناسره تشخیص و اهل بیت (ع) را مدار رسیدن به حقیقت قلمداد نمایند.
با روی کار آمدن بنی امیه و اهداف شوم آنان برای از بین بردن اسلام از پهنه گیتی،از آغاز رسالت پیامبر اکرم (ص) و در ادامه آن به گونه ای بود که می توان ادعا نمود که هر نقشه شومی که پیامبر اکرم و مسلمانان را تهدید می نمود به صورت مستقیم و غیر مستقیم توسط بنی امیه راهبری می شد و ریشه تمام کجروی ها خانه ابی سفیان بود. آنان پس از رحلت رسول خدا (ص) با دسیسه های گوناگون در برابر جانشین بر حق رسول خدا (ص) و اهل بیت آن حضرت به رویا رویی بر خاستند؛اما فرصت طلایی هنگامی برای آنان فراهم آمد که خلیفه سوم – عثمان بن عفان – روی کار آمد و بنی امیه به صورت رسمی در مناصب حکومت قرار گرفتند و با پول بیت المال بدترین خیانت ها را به امت روا داشتند که نتیجه این خیانت کاری ها کشته شدن عثمان توسط مردمی که از تبعیض رنج می بردند بود. پس از مرگ خلیفه،معاویه پیراهن خونین وی را برداشت و به عنوان خونخواه خلیفه مسلمین با امام علی (ع) وارد پیکار شد،اما چون ظاهری اسلامی به خود گرفته بود،ظاهر پرستان شب پرست جامعه را از مخالفت با معاویه باز می داشت . با مرگ معاویه و روی کار آمدن یزید که جوانی بدکار،فاسد،شراب خوار و کسی که هیچ پایبندی به اسلام نداشت،فرزند پیامبر (ص) را به ستوه آورد و تصمیم گرفت از اعزانات فکری و دینی مردم پیش گیری نماید؛لذا از بیعت با یزید خودداری و با بیعت نکردن خویش آن چنان چهره یزید را درهم کوبید که حساب او از حساب دین خدا جدا شد و آنچه بنی امیه به نام دین بر مردم تحمیل می کردند در دیدگاه مردم به عنوان باطل و بر خلاف دین خدا قلمداد گردید. فرزند رسول خدا برای نجات اسلام جان خویش را ندا نمود و بهای خون ایشان نجات اسلام ناب محمدی (ص) گردید.
امر به معروف ونهی از منکر از جمله واجباتی است که در متون دینی مورد تأکید قرار گرفته است .خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید (کنتم خیر أمۀ اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر) سوره آل عمران،آیه 110 و در روایات دینی نیز آمده است :«با امر به معروف و نهی از منکر سایر واجبات دینی به پا داشته می شود» (بهار النوار،ج61،ص322).در صدر اسلام مسلمانان به این واجب الهی به فراموشی سپرده شد و انتقاد از زمامدران به عنوان طغیان علیه حکومت قلمدادمی شد، به گونه ای که خلیفه سوم آشکارا در برابر انتقادهای صحابه مقاومت به خرج می داد،تا آنجا که علت شورش علیه او نیز نادیده گرفتن انتقادها و سفارش های دلسوزانه صحابه رسول خدا(ص) بود. پس از شهادت امیرالمومنین (ع) نیز شرایط به گونه ای شد که اگر کسی بر حکومت انتقاد می کرد به زندان می افتاد،یا نابود می شد که به عنوان نمونه می توان شهادت حجر بن عدی،عمربن حمن خزاعی ،میثم تمار و ... اشاره کرد.با روی کار آمدن یزید شرایط دشوارتری پدیدار گشت: زیرا حکومت او نسبت به حکومت معاویه از مقبولیت کمتری برخوردار بود،از سوی دیگر بیت المال مسلمین صرف عباشی و خوش گذرانی او می شد و کسی نیز جرأت انتقاد نداشت . در این هنگام فرزند پیامبر (ص) که بسیاری از چشم ها به ایشان دوخته شده بود با درک شرایط حساس،وادار به قیام علیه یزید می شود.(ص 93-98) امام حسین (ع) در نامه ای که به برادرش محمد حنفیه نوشت فرمود: «انما خرجت الطلب الاصلاح فی أمۀ جدی،أرید أن آمر بالمعروف وأنهی عن المنکر و أسیر بسیرۀ جدی و أبی ...» از این کلام امام برداشت می شود که آن حضرت علت قیام و برنامه خویش را در اصلاح امور امت،امر به معروف ونهی از منکر و پیروی از سیره پیامبر (ص) و امیر المومنین (ع) اعلام فرمود و به برکت این قیام ،واجبات الهی نیز زنده گردید.( لطفیان و رضا صادقیان : 1383،ص 93-98)
حادثه عاشورا مثل بسیاری از حقایق این عالم است که در زمان خودشان،آن چنانکه باید،شناخته نمی شود و بلکه فلاسفه تاریخ مدعی هستند که شاید هیچ حادثه تاریخی را نتوان در زمان خودش آن چنانکه هست ارزیابی کرد؛بعد از آن که زمان زیادی گذشت و تمام عکس العمل ها و جریانات مربوط به یک حادثه خود را بروز دادند،آنگاه آن حادثه بهتر شناخته می شود همچنان که شخصیت ها هم همین طورند. (مطهری، : 1379،ص 157)
حال معنی آن جمله امام حسین (ع) که در وصیتنامه خود به محمد بن حنفیه می نویسد : «أریذ ان امر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیرۀ جدی و ابی»روشن می شود. در آن زمان در دنیای اسلام،گذشته از امر به معروف و نهی از منکر،مسأله دیگری وجود داشت و آن اینکه : اکنون سال 60 هجری است . از سال یازدهم هجری تاکنون ،حدود پنجاه سال است که پیامبر از میان مردم رفته است . به غیر از چهار سال و چند ماه از این پنجاه سال یعنی از سال 36 تا 41،که علی بن ابیطالب رهبری کرده است که در آن مدت ،رهبری به روش پیغمبر بازگشت کرده است. بنابراین پنجاه سال بر امت اسلام گذشته است که علاوه بر مسأله کتاب الله و سنت رسول الله،روش رهبری تغییر کرده و عوض شده است .سخن امام حسین که فرمود : «اسیر بسیرۀ جدی و ابی» می خواهم سیره ام سیره جد و پدرم باشد،یعنی نه سیره ابوبکر ، نه سیره عمره،نه سیره عثمان و نه سیره هیچ کس دیگر . این است که در حادثه عاشورا ، ما در امام حسین (ع) جلوه هایی می بینیم که نشان می دهد علاوه بر مسأله امر به معروف و نهی از منکر و مسأله امتناع از بیعت و مسأله اجابت دعوت مردم کوفه ، کار دیگری هم هست و آن این است که می خواست سیره جدش را زنده کند. (مطهری، : 1379،ص 170)
4- شعار و لعن و نفرین
در قرآن كریم آمده است «آگاه باشید كه لعن و نفرین خدا بر ستمگران جاری است» در بسیاری از زیارت ها به ویژه زیارت عاشورا لعن بر ستمگران و منافقان به مانند اعلان برائت از آنهاست كه در مقابل حق ایستاده اند. امام خمینی (ره) در اینباره می فرماید «آن چه لعن و نفرین بر ستمگران آل بیت است تمام فریاد قهرمانانهی ملتهاست بر سردمداران ستم پیشه در طول تاریخ الی الابد»
مراسم عزاداری امام حسین (ع) علاوه بر زنده نگاه داشتن یاد و خاطره شهدای كربلا باعث احیای فرهنگ عاشورا در طول این چهارده قرن و نیز باعث انسجام و همبستگی بیشتر شیعیان و منشاء قیام های شیعی در طول تاریخ بوده است . امری كه محققان غربی نیز بر آن تأكید دارند. نیكلسن در اینباره می گوید «حادثه كربلا حتی باعث پشیمانی و تأسف امویان شد، زیرا این واقعه شیعیان را متحد كرد و برای انتقام حسین(ع) یكصدا شدند و صدای آنان در همه جا به ویژه عراق و میان ایرانیان انعكاس یافت.» نیك آزادی درباره تأثیر مراسم عزاداری امام حسین (ع) در نهضت امام خمینی می نویسد: «تعزیه و روضه خوانی ها بیشتر به صورت یك تریبون سیاسی به منظور بیان مفاسد اجتماعی و بی عدالتی و ضرورت مبارز، علیه آن ها در آمد.» امام خمینی نیز می فرمایند: «باید بدانید كه اگر می خواهید نهضت شما محفوظ بماند، باید این سنت ها (عزاداری و سوگواری) را حفظ كنید.
(سایت اینترنتی گفتمان دینی)
انگيزه قيام در كلام امام حسین(ع)
از لابه لاي كلمات امام حسين (ع) و نامه هاي آن حضرت به خوبي مي توان به هدف و انگيزه آن قيام مقدس و نهضت الهي پي برد و به نظر مي رسد كه بهترين بيان براي ارائة انگيزه و فلسفه اي براي نهضت عاشورا همان سخنان گهربار و صريح و روشن امام (ع) مي باشد كه ذيلاً به بعضي از علل قيام كربلا كه برگرفته از سخنان خودامام حسين (ع) است ، فهرست گونه اشاره مي كنيم :
1 ـ عدم صلاحيت يزيد براي رهبري جامعة اسلامي به خاطر اعمال زشت وناشايست او در قتل افراد بي گناه ، شرب خمر، ارتكاب فسق و فجور علني و امثال آن .
2 ـ حرمت خلافت اسلامي بر خاندان ابوسفيان كه اشخاصي فاسد و فاسق هستند و مخصوصاً يزيد كه به مراتب پست تر و فاسق تر از معاويه بود.
3 ـ عشق و علاقة امام حسين (ع) به رواج خوبي ها و بيزاري و نفرت او از فسق وفجور و منكرات ايجادشده توسط حكومت بني اميه .
4 ـ مساوي بودن قبول بيعت با يزيد و به رسميت شناختن او با خواري و ذلت وزبوني براي امام (ع) كه كشته شدن را به مراتب شرافتمندانه تر از آن مي داند.
5 ـ تعلق گرفتن ارادة خداوندمتعال و دستور او بر لزوم تحقق اين قيام و كشته شدن حسين و فرزندان و يارانش و به اسارت رفتن خانوادة آن حضرت .
6 ـ اين قيام ، امتحان و آزمايش است بر اينكه آيا امت اسلام فرزند پيامبر خود رادر سختي و وضع دشواري كه پيش مي آيد؛ ياري مي كند يا نه
7 ـ زنده كردن سيرة رسول الله(ص) و روش علي بن ابي طالب (ع) در جامعة اسلامي .
8 ـ اصلاح مفاسد امت و نهي آنها از منكرات و مبارزه با نابساماني هاي ضداسلامي و ضدانساني حكومت يزيد و امربه معروف و خوبي ها و كمالات انساني وگسترش عمل اسلامي .
9 ـ نيل به پيروزي و نابودي بني اميه و خاتمه دادن به ظلم و جور آنها گرچه بعد ازشهادت .
10 ـ از بين بردن بدعت هايي كه به اسم دين رايج شده است .
11 ـ دستور پيامبر(ص) مبني بر وجوب مبارزه با حاكم ظالم كه فساد را رواج مي دهد.
12 ـ ظاهرشدن زشتي ها، سركوب فضايل ، سايه افكندن و خواري بر زندگي مردم .
13 ـ عدم عمل به حق و عدم دوري از باطل در جامعه .
موارد فوق و ده ها نمونه ديگر به همراه ادلّه واضح و غيرقابل ترديد نقلي و عقلي همه گوياي اين واقعيت است كه حسين بن علي (ع) از پايان راه و انتهاي مسير كه جزپاياني خونرنگ ندارد؛ كاملاً مطلع بود و هيچ گونه شك و ترديد در اين باور راه ندارد. اين در حالي است كه پيروزي بر قواي طاغوت زمان از نقطه نظر امام (ع) امري مطلوب بوده و در صورت فراهم آمدن مقدمات موردقبول حضرت قرار مي گرفته است ؛ ولي شهادت هم پايه و عدل پيروزي است و در منطق اسلام هردو براي انسان مسلمان آفرين است ؛ اگرچه در درازمدت ، زيرا هميشه خون بر شمشير پيروز بوده و خواهد بود وامام حسين (ع) با علم به خطرات موجود در راه براي عينيت بخشيدن به كمالات عالي انساني و معيارهاي والاي معنوي در جامعة اسلامي ، در آن راه گام نهاد و خون مطهرخويش را در آن راه نثار و درسي فراموش نشدني به شيفتگان خود و پيروان اسلام ورهروان خونين سرش ، سايه افكند.( قبادی:1387،55)
شريعتي نسبت به واقعه عاشورا نگاهي ويژه دارد. وي نمي پذيرد كه امام حسين عليه السلام براي يك حركت نظامي و سياسي، همانند حركت پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم و علي عليه السلام در احد و صفين به پا خاسته باشد. امام در شرايطي قرار دارد كه نه مي تواند بجنگد و نه ساكت بنشيند؛ نه سلاحي دارد و نه سربازي. حتي كسي از بني هاشم هم نيست كه با او همصدا شود. بنابراين تنها وسيله اي كه مي تواند اسلام را نجات دهد و در جامعه تحركي ايجاد كند، كشته شدن است. مبناي استدلال شريعتي در اين باره، عبارتي از نهج البلاغه است: «والشهادة استظهارا علي المجاهدات». از نظر شريعتي، فلسفه شهادت آن هم از نوع شهادتي كه شهيد فقط به خاطر كشته شدن مي رود، جهاد و مخاصمه نيست، اين است: شهيد به خاطر آشكار شدن آنچه انكار و كتمان شده است، كشته مي شود. از ديدگاه وي آنچه انكار شده است و در واقع اولين انحراف به حساب مي آيد، جدا كردن اسلام به عنوان يك دين از پايگاه اجتماعي آن است. اسلام علاوه بر رستگاري فردي، داراي رسالت ديگري است و آن ايجاد يك امت است؛ جامعه اي با زيربناي قسط و نفي اشرافيت، تضاد طبقاتي، استثمار نيروي كار به وسيله پول، و با يك روبناي امامت، نفي استبداد و حاكميت فردي است. از نظر شريعتي، اين انحراف نخست با طرح كردن اصل اجماع آراي مردم و پيش آوردن جريان سقيفه آغاز شد و به تدريج خلافت به جاي امامت قرار گرفت و بعد از مرگ معاويه تبديل به وراثت گرديد. در اين پنجاه سال، اسلام پله پله به صورت مجموعه اي از شعائر عبادي، احساسات فردي، عقايد ذهني و ظواهر و قوالب درآمده است. دين براي مردم يك عامل تخدير، براي طبقه برخوردار يك عامل توجيه و براي حكومت يك پايگاه قدرت و غارت شده بود. بنابراين در شهادت امام همه چيز ظاهر شد و تمامي خصايص ضد اسلامي و استعدادهاي ضد انساني و دژخيمي قدرت حاكم برملا گرديد. در فرهنگ ما، شهادت مرگي نيست كه دشمن بر مجاهد تحميل كند. شهادت مرگ دلخواهي است كه مجاهد با همه آگاهي و همه منطق و شعور و بيداري و بينايي خويش، خود انتخاب مي كند. «شهادت دعوتي است در همه عصرها و بر همه نسل ها كه اگر مي تواني بميران و اگر نمي تواني بمير.» در نگاه شريعتي به واقعه عاشورا، جنبه اسطوره پردازي غلبه دارد و كمتر به وقايع نگاري پرداخته شده است. شريعتي در مقابل انتقاداتي كه نويسنده شهيد جاويد به او وارد مي كرد، هيچ پاسخي ارائه نكرد و در واقع با سكوت خود آن انتقادات را پذيرفت. صالحي حتي نشان داد كه در جمله نهج البلاغه (والشهادة استظهارا علي المجاهدات)، منظور از شهادت، گواهي دادن شهود در نزد قاضي است و ربطي به شهيد شدن ندارد. شريعتي بيشتر به دنبال طرح سمبوليك و نمادين اين جريان است و اين برداشت هاي حماسي از قيام عاشورا را در راستاي حركت اصلاحي خود مي داند.
حسین یک درس بزرگ تر از شهادتش به ما داده است ،و آن نیمه تمام گذاشتن حج و به سوی شهادت رفتن است ،حجی که همه ی اسلافش،جدادش،جدش و پدرش برای احیای سنت،جهاد کردند. این حج را نیمه تمام می گذارد و شهادت را انتخاب می کند، مراسم حج را به پایان نمی برد،تا به همه ی حج گزاران تاریخ ، نماز گزاران تاریخ،مؤمنان به سنت ابراهیم ، بیاموزد که اگر امامت نباشد ، اگر رهبری نباشد ، اگر هدف نباشد ، اگر حسین نباشد و اگر یزید باشد، چرخیدن بر گرد خانه ی خدا : با خانه ی بت ، مساوی است و در آن لحظه که حسین حج را نیمه تمام گذاشت و آهنگ کربلا کرد، کسانی که به طواف ، هم چنان در غیبت حسین،ادامه دادند ، مساوی هستند با کسانی که در همان حال ، برگرد کاخ سبز معاویه در طواف بودند ، زیرا شهید که حاضر است ، در همه ی صحنه های حق و باطل ، در همه ی جهادهای میان ظلم و عدل، شاهد است ، حضور دارد. می خواهد با حضورش این پیام را به همه ی انسان ها بدهد که وقتی در صحنه ی نیستی ،وقتی از صحنه یحق وباطل زمان خویش غایبی ، هر کجا که خواهی باشی ! وقتی در صحنه حق و باطل نیستی ، وقتی که شاهد عصر خودت و شهید حق و باطل جامعه ات نیستی ، هر کجا که می خواهی باش ، چه به نماز ایستاده باشی ، چه به شراب نشسته باشی ، هر دو یکی است. (شریعتی :1360،ص128)
هر نهضت و قیامی که در تاریخ پدید آمده است در پهنه اجتماع با و اکنش هایی روبه رو گشته است .این واکنش ها گاه مثبت و گاه منفی می باشند. قیام سالار شهیدان نیز از این واکنش ها مستثنا نیست،اما آنچه در واکنش های اجتماعی قیام امام حسین (ع) به چشم می خورد،حکایت از عمیق تأثیر گذاری آن بر حرکت های فردی و اجتماعی جامعه آن روز و همچنین بسیاری از جوامع کنونی دارد. انقراض امویان و به دست گیری حکومت توسط عباسیان از نخستین واکنش هایی بود که جامعه آن روز از خود نشان داد.
آزادگي در آن است كه انسان ، كرامت و شرافت خويش را بشناسد و تن به پستي وذلت و حقارت و اسارت دنيا و زير پانهادن ارزش هاي انساني ندهد. امام حسين (ع) فرمود: «موت في عزّ خيرُ من حياة في ذل ؛ مرگ با عزت بهتر ازحيات با ذلت است .» اين نگرش به زندگي ، ويژة آزادگان است . نهضت عاشورا جلوة بارزي از آزادگي در حدود امام (ع) و خاندان و ياران شهيد اوست . وقتي مي خواستند به زوراز آن حضرت بيعت بگيرند به نفع يزيد، ايشان قبول نكرده و فرمودند: «لا و اللّه لاأعطيهم بيدي اءعطاء الذليل و لاأفرّ فرار العبيد؛ نه به خدا سوگند نه دست ذلت به آنان مي د هم و نه چون بردگان تسليم حكومت آنان مي شوم .» صحنة كربلا نيز جلوة ديگري از اين آزادگي بود. آن حضرت از ميان دو امر: شمشير يا ذلّت ، مرگ با افتخار را پذيرفت وبه استقبال شمشيرهاي دشمن رفت و فرمود: «ألا اءن ّ الدَّعي َّ بن الدَّعي ّ قد ركزني بين اثنين : بين السّلَّة و الذلّه و هيهات منا الذلّة .»
ايثار: در صحنه عاشورا، نخستين ايثارگر، سيدالشهدا(ع) بود كه حاضر شد فداي دين گردد و رضاي او بر همه چيز برگزيند و از مردم نيز بخواهد، كساني كه حاضرند خون خود را در اين راه نثار كنند با او هم سفر كربلا شوند. اصحاب آن حضرت نيز هركدام ايثارگرانه جان فداي امام خويش كردند. براي نمونه ، به يكي از آن ها اشاره مي كنيم : جلوة آشكار ايثار در كار زيباي حضرت ابوالفضل (ع) بود. علاوه بر آن كه امان ابن زياد را كه شمر آورده بود، رد كرد و شب عاشورا نيز اظهار كرد كه : «هرگز از تو دست نخواهم كشيد،خدا نياورد زندگي پس از تو را.» و صدها پيام ديگر از اين قيام عظيم و مبارك مي توان درك كرد؛ مانند تكريم انسان ، توكل ، عزت ، جهاد با نفس ، صبر و استقامت ، شجاعت ،عفاف و حجاب ، عمل به تكليف ، غيرت ، مواسات ، فتوت و جوانمردي و...
از جمله آثار و بركات ديگر قيام و شهادت سيدالشهدا(ع) در بعد سياسي ، اجتماعي اوست . بيداري خفتگان و انتقال روح مبارزه جويي عليه ظلم و ستم بوده و هست . در آن اوضاع ، انقلاب خونين سيدالشهدا(ع) تمام معادلات سياسي دشمنان را در هم زده واوضاع اجتماعي آن دوران را دگرگون ساخت . جان فشاني شخصيت منحصر به فردي چون امام حسين (ع) كه از نخبگان و برگزيدگان و پيشواي علي الاطلاق مسلمانان بود وبا فضيلت ترين و نزديك ترين آنان به پيامبر اسلام (ص) بود. خدايي بودن حركت مصلحانة سيدالشهدا(ع) و گذشت از همة هستي اش و عمق فاجعه و مظلوميت آن امام عزيز از ناحيه سوم باعث گرديد، زنگ بيدار باش ، خواب سنگين مردم را بر هم زند ومردگان را احيا كند و درخت اسلام را كه به پژمردگي روي آورده بود با خون خود آبياري كندو آن چنان طراوت بخشيد كه تا ابد سرسبز و خرّم باقي بماند.
خون امام حسين (ع) همانند آب حياتي بود كه در كالبدهاي مرده و خشك ومأيوس جريان پيدا كرد و منشأ قيام هاي بسياري شده و به راستي مي توان گفت كه عصرعاشورا پايان نهضت حسين (ع) نبود بلكه آغاز حركت و اوّل بيداري ملت اسلام خصوصاًشيعيان بود. (براي نمونه ) مورخ مشهور مي گويد: «در طي قرون آيندة بشريّت و درسرزمين هاي مختلف ، شرح صحنة حزن آور مرگ حسين (ع) موجب بيداري قلب خون سردترين قاريان و خوانندگان خواهد شد.» (مطهري:1379، جلد 2،ص400)
جامعة شيعه در ابعاد مختلفي تحت تأثير حادثة كربلا قرار داشته است . اما اين كه تصور شود اين تأثير تنها در بعد سياسي بوده ، صحيح نيست به عكس تأثير حادثة كربلابيشتر غير سياسي بوده است ؛ يعني الهي بوده و از طرف خود پروردگار هدايت مي شد. درآن زمان اوضاع عمومي اسلام و مسلمين بسيار ناراحت كننده بود. فعاليت ها و تبليغات مسموم عليه علي (ع) و آل علي و نيز تحريفات و بدعت هايي كه زيركانه در اسلام داخل كرده بودند، اوضاع را براي نابودي تدريجي اسلام و محو نام محمّد(ص) آماده كرده بود.خلافت الهي به حكومت سلطنتي تبديل شده بود. روح شريعت اسلام ؛ يعني پرهيزگاري و عدالت در اجتماع ديده نمي شد و از احكام اجتماعي دين فقط جمعه و جماعات آن هم به صورت تشريفاتي وجود داشت و گاهي همين صورت تشريفاتي هم به بدعت و بلكه فسق و فجور مي گراييد. اكثر كساني كه زمان پيامبر(ص) او و وحي را درك كرده بودند، رفته بودند و در رأس همين جامعه هم يك حاكم فاسق و فاجر چون يزيد نشسته بود كه به خودلقب اميرالمؤمنين و خليفة مسلمين داده بود. در چنين وضع خطرناكي حسين (ع) پاي فشرد و عزم جهاد راسخ كرد و با تعداد معدودي از ياران و همراه زنان و كودكان به استقامت برخاست و فرياد بيدار باش به مسلمين سرداد كه تا به حال آن فرياد مانده وخواهد ماند و نمونه اش را هم كه در انقلاب و هم در جبهه هاي حق عليه باطل به فرزندان شيعيان داده بود، ديديم .
نهضت عاشورا براي احياي ارزش هاي ديني بود. در ساية آن حجاب و عفاف زن مسلمان نيز جايگاه خود را دريافت و امام حسين (ع) و زينب كبرا3 و دودمان رسالت ،چه با سخنانشان و چه با نحوة عمل خويش ، يادآور اين گوهر ناب گشتند. زينب كبرا3 وخاندان امام حسين (ع) الگوي حجاب و عفاف هستند. زنان در عاشورا در عين مشاركت در حماسة عظيم و ادامة رسالت حسّاس و بزرگ اجتماعي ، متانت و عفاف را هم مراعات كردند و اسوة همگان شدند. (مطهري:1379،ص400)
سيد بن طاووس نقل كرده است : «در شب عاشورا امام حسين (ع) در گفتگو باخانواده اش آنان را به حجاب و عفاف و خويشتن داري توصيه كرد. روز عاشورا وقتي كه زينب كبري 3 بي طاقت صبر شد و به صورت خود زد امام (ع) به او فرمود آرام باش زبان شماتت اين گروه را به ما دراز مكن .» دختران و خواهران امام (ع) (در همة صحنه ها)مواظب بودند تا حريم عفاف و حجاب اهل بيت پيامبر تا آن جا كه مي شود حفظ و رعايت شود. از اعتراض هاي شديد حضرت زينب 3 نيز به يزيد اين بود كه «اي يزيد آيا ازعدالت است كه كنيزان خود را در حرم سرا پوشيده نگاه داشته اي و دختران پيامبر را به صورت اسير شهر به شهر مي گرداني و حجات آنان را هتك كرده ، چهره هايشان را درمعرض ديد همگان قرار داده اي كه دور و نزديك به صورت آنان نگاه كنند.» ولي با آن حال وظيفه بزرگي هم در عاشورا به عهده زنان گذاشته شده بود و آن هم پيام رساني واشاعة فرهنگ عاشورا بود. اين است مقام زن و اين است جايگاه زني كه عاشورا به بعد از خودش به جاي گذاشت .
يكي از اعجازهاي حادثة كربلا، زنده ماندن آن است و هرچند از زمان آن مي گذرد، تازه تر و شفاف تر مي گردد و قلوب انسان ها را به خود معطوف مي سازد و اماهرچند جنايات بني اميه شكوه و عظمت آن واقعه را از ميان بردارد و نيز تخريب بارگاه آن حضرت مؤثر واقع نشده اما با طرح تحريف وقايع كربلا سعي دارند اهداف مقدس حضرت سيدالشهدا(ع) را از دهان مردم منحرف سازند تا به دنيا بفهمانند كه حادثة كربلا حركت انقلابي ، اسلامي و الهي و تاريخ ساز نبوده ، بلكه يك درگيري حكومتي سياسي وجاه طلبي بوده است كه مع الأسف برخي از گويندگان نيز براي گرم كردن مجلس خود وگرياندن مردم از آن بهره مي جويند، كه بر همگان تكليف است كه از اشاعه چنين سم هاي مهلكي جلوگيري كنند. اكنون به نمونه اي از آن تحريفات از كلام استاد مطهري اشاره مي كنيم . ايشان دربارة قصة حضور ليلا مادر حضرت علي اكبر در كربلا مي گويد:«هنگامي كه حضرت علي اكبر(ع) قصد عزيمت به ميدان نبرد را داشت امام حسين (ع)دلش رضايت نمي داد. پس از همسرش ليلا مي خواهد، كه در حق پسرش دعا كند تا سالم بازگردد و ليلا نيز دعا مي كند و حضرت علي اكبر(ع) پس از جنگ فراوان خسته برمي گرددو به هنگام بازگشت مجدد به ميدان ديگر نزد مادر نمي رود و شهيد مي گردد.»
اين حكايت چند اشكال اساسي دارد: 1ـ با منطق جان بازي ، ايثار و شهامت امام (ع) سازگار نيست . 2ـ تمام مورخان نوشته اند كه هركس براي رفتن به ميدان نبرد ازامام (ع) اجازه مي خواست و حضرت به نحوي براي آنان عذري ذكر مي كرد، جز براي علي اكبر(ع) 3ـ زني به نام ليلا در كربلا نبوده است كه چنين حكايتي رخ دهد و قس علي هذا.4ـ امام (ع) مي گويد: برو مادرت دعا كند. مگر دعاي خود امام از ليلا اثرش كم تر بود. (مطهري:1379، ج 1،ص55)
آثار نهضت حسيني از خود دستگاه اموي و دشمنان حضرت شروع شد. درست مثل آبي كه با حرارت مي جوشيد و مي رود. پيش از به جوش آمدن نخست حباب هايي ازته ديگ بالا مي آيد و در روي آب مي تركد، پس از آن جوشيدن كم كم آغاز مي گردد.انقلاب يك جامعه عليه دستگاه ظلم نيز به همين شكل است ؛ اوّل انتقادها و فريادهاي عدالت خواهي و تظلم كه همانند حباب هاي ته ديگ از گوشه و كنار كشور شنيده مي شودو بعداً جوشيدن آغاز مي شود.
بعد از شهادت امام حسين 7 بلافاصله اين فريادها و انتقادها كه مقدمة فروريختن اركان حكومت منحوس بني اميه بود، بلند شد. سنان بن انس هنوز از قتلگاه امام بيرون نرفته بود كه يارانش به او گفتند: «تو حسين بن علي را پسر پيامبر و پسر دخترپيامبر را كشتي ؟ تو مردي را كشتي كه از همة عرب بزرگ تر است و آمده بود تا حكومت رااز دست بني اميه بگيرد. اكنون پيش امراي خود برو و پاداش خود را بگير و بدان كه اگرتمام موجودي خزانه هاي خودشان را در برابر كشتن حسين (ع) به تو بدهند باز هم كم است .» و اين نشان دهندة آن است كه از همان لحظات اولين بعد از فاجعة عاشورا جرقّه انقلاب ها آغاز شده است و بعد از آن بود كه قيامهايي ، مانند قيام مختار و توابين وسرانجام قيام بزرگ ايران بوجود آمد و به نظر مي رسد بعد از اين هم ، اگر قيامي عليه ظلم رخ دهد به بركت عاشورا و كربلا باشد. (مطهري:1379،ج 1،ص400)
از بررسي و تحليل همه جانبة فاجعة كربلا بر مي آيد: عواملي كه در پيدايش آن نقش بسياري مهمي داشت ، بدين قرار است :
1. ضعف آگاهي و بينش اسلامي ؛
2. ضعف ايمان و باورهاي ديني ؛
3. كم رنگ شدن معنويت ؛
4. افول غيرت ديني ؛
5. رويكرد به دنياگرايي و گريز از آخرت جويي ؛
6. كنار زدن وصاياي پيامبر دربارة ثقلين (قرآن و عترت ).
پس اكنون كه به فضل الهي و همت مردم ، نظام امامت و ولايت در ايران اسلامي برپا شده است ، براي پيشگيري از تكرار تاريخ ، به اين موارد با ديدة عبرت بنگريم و ازظاهر حماسة كربلا به باطن آن عبور كنيم ، و اين حقايق مشكل را به خوبي دريابيم ونسل جوان را از اين خطرها آگاه سازيم و براي تقويت بنيادهاي فكري ، عقيدتي ،باورهاي ديني ، پررنگ ساختن معنويت در جامعه ، فروزان ساختن مشعله هاي غيرت ديني ، آخرت طلبي و گسستن از دنيا و دل نبستن به زرق و برق آن ، نصب العين قرار دادن سفارش رسول خدا(ص) دربارة ثقل اكبر و كبير و عملي ساختن رهاوردهاي آسماني آن دو،بيش از پيش بكوشيم تا به لطف الهي شاهد پيروزي مطلق را در آغوش كشيم و اين نظام اسلامي را به پرچمدار اصلي اش حضرت بقية الله الاعظم ـ روحي فداه ـ بسپاريم و درركاب مهرتاب او براي رشد و شكوفايي اسلام ناب نبوي (ص)، بكوشيم و جان ناقابل خودرا فدايش سازيم .
از لابه لاي كلمات امام حسين (ع) و نامه هاي آن حضرت به خوبي مي توان به هدف و انگيزه آن قيام مقدس و نهضت الهي پي برد و به نظر مي رسد كه بهترين بيان براي ارائة انگيزه و فلسفه اي براي نهضت عاشورا همان سخنان گهربار و صريح و روشن امام (ع) مي باشد كه ذيلاً به بعضي از علل قيام كربلا كه برگرفته از سخنان خودامام حسين (ع) است ، فهرست گونه اشاره مي كنيم :
1 ـ عدم صلاحيت يزيد براي رهبري جامعة اسلامي به خاطر اعمال زشت وناشايست او در قتل افراد بي گناه ، شرب خمر، ارتكاب فسق و فجور علني و امثال آن .
2 ـ حرمت خلافت اسلامي بر خاندان ابوسفيان كه اشخاصي فاسد و فاسق هستند و مخصوصاً يزيد كه به مراتب پست تر و فاسق تر از معاويه بود.
3 ـ عشق و علاقة امام حسين (ع) به رواج خوبي ها و بيزاري و نفرت او از فسق وفجور و منكرات ايجادشده توسط حكومت بني اميه .
4 ـ مساوي بودن قبول بيعت با يزيد و به رسميت شناختن او با خواري و ذلت وزبوني براي امام (ع) كه كشته شدن را به مراتب شرافتمندانه تر از آن مي داند.
5 ـ تعلق گرفتن ارادة خداوندمتعال و دستور او بر لزوم تحقق اين قيام و كشته شدن حسين و فرزندان و يارانش و به اسارت رفتن خانوادة آن حضرت .
6 ـ اين قيام ، امتحان و آزمايش است بر اينكه آيا امت اسلام فرزند پيامبر خود رادر سختي و وضع دشواري كه پيش مي آيد؛ ياري مي كند يا نه .
7 ـ زنده كردن سيرة رسول الله(ص) و روش علي بن ابي طالب (ع) در جامعة اسلامي .
8 ـ اصلاح مفاسد امت و نهي آنها از منكرات و مبارزه با نابساماني هاي ضداسلامي و ضدانساني حكومت يزيد و امربه معروف و خوبي ها و كمالات انساني وگسترش عمل اسلامي .
9- نيل به پيروزي و نابودي بني اميه و خاتمه دادن به ظلم و جور آنها گرچه بعد ازشهادت .
10 ـ از بين بردن بدعت هايي كه به اسم دين رايج شده است .
11 ـ دستور پيامبر(ص) مبني بر وجوب مبارزه با حاكم ظالم كه فساد را رواج مي دهد.
12 ـ ظاهرشدن زشتي ها، سركوب فضايل ، سايه افكندن و خواري بر زندگي مردم .
13 ـ عدم عمل به حق و عدم دوري از باطل در جامعه .
موارد فوق و ده ها نمونه ديگر به همراه ادلّه واضح و غيرقابل ترديد نقلي و عقلي همه گوياي اين واقعيت است كه حسين بن علي (ع) از پايان راه و انتهاي مسير كه جزپاياني خونرنگ ندارد؛ كاملاً مطلع بود و هيچ گونه شك و ترديد در اين باور راه ندارد.
اين در حالي است كه پيروزي بر قواي طاغوت زمان از نقطه نظر امام (ع) امري مطلوب بوده و در صورت فراهم آمدن مقدمات موردقبول حضرت قرار مي گرفته است ؛ ولي شهادت هم پايه و عدل پيروزي است و در منطق اسلام هردو براي انسان مسلمان آفرين است ؛ اگرچه در درازمدت ، زيرا هميشه خون بر شمشير پيروز بوده و خواهد بود وامام حسين (ع) با علم به خطرات موجود در راه براي عينيت بخشيدن به كمالات عالي انساني و معيارهاي والاي معنوي در جامعة اسلامي ، در آن راه گام نهاد و خون مطهرخويش را در آن راه نثار و درسي فراموش نشدني به شيفتگان خود و پيروان اسلام ورهروان خونين سرش ، سايه افكند.
منابع:
1- صافی گلپایگانی، لطف الله، پرتوی از عظمت امام حسین (ع) ،(1379) ،قم ،انتشارات حضرت معصومه سلام الله.
2- محمد زاده ، مرضیه، حسین بن علی (ع) امام ارزش ها،(1381) ، تهران ، انتشارات دفاع.
3- محدثی ،جواد ، فرهنگ عاشورا ،(1318) ، تهران ، انتشارات معروف.
4- لطفیان ، کاظم و رضا صادقیان ،جلوه های عاشورا ، (1383) ،چاپ دوم ، انتشارات بخش فرهنگی دفتر آیت الله العظمی فاضل لنکرانی «مد ظله العالی».
5- مطهری ، مرتضی ،حماسه حسینی (1379) ،ج 1، چاپ 34 ،انتشارات صدرا.
6- مطهری ، مرتضی ،حماسه حسینی (1379) ،ج 2، چاپ 34 ،انتشارات صدرا.
7- شریعتی ،علی ، حسین وارث حضرت آدم (ع) ،(1360) ،مجموعه آثار 19، تهران ، انتشارات قلم.
8- طبری ، محمد بن جریر ،تاریخ طبری ، ترجمه ابوالقاسم پاینده ،(1362) ، تهران ، انتشارات اساطیر.
9- مجلسی ،محمد باقر بحار النوار ، (1387)، جلد 44، قم ، موسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان
10- مجلسی ،محمد باقر بحار النوار ، (1387)، جلد 61، قم ، موسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان
11- قبادی ، کمال ، انگیزه ها و اهداف نهضت عاشورا(1387)، ، قم ، موسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان
12- http://www.goftomanedini.com/showthread.php?t=80
سیری در دلایل و انگیزه های قیام عاشورا در تشریح و تبیین وقایع تاریخی در ماه محرم الحرام و نوع پرداختن به قیام امام حسین(ع) و انگیزه های برپا شدن نهضت عاشورا، دیدگاه ها و نظرات متفاوت و مختلفی از سوی مورخان و اندیشمندان و تحلیل گران بر جای مانده است. به عبارتی دیگر شرایط و ویژگی های خاص دوره های حکومتی پس از رحلت پیامبر اسلام (ص) و گذشت چهاده قرن از واقعه عظیم کربلا، موجب شده است که بسیاری از تحلیل گران از زوایا و مواضع گوناگون به انگیزه ها، دلایل و علت های وقوع قیام عاشورا بپردازند. لذا با این اوصاف می طلبد ابعاد گوناگون و متفاوتی را در این مجال کوتاه بررسی اجمالی شود تا بیش از پیش شاید ذره ای بر معرفت و بینش و آگاهی شیعیان و رهروان آن حضرت نسبت به شخصیت بی بدیل و بی نظیر حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) و یاران با وفاوی ایشان، افزوده شود. پس از رحلت پیامبر اکرم(ص)، هیاتی مرکب از انصار و مهاجر در مکانی به نام سقیفه بنی ساعده - محلی در شهر مدینه - گردهم آمدند و در غیاب امام اول شیعیان، علی(ع) و بزرگان بنی هاشم، ابوبکر صدیق را به عنوان خلیفه مسلمین برگزیدند. گرچه در روزی موسوم به روز عید غدیر خم، انتصاب و معرفی علی به ابی طالب(ع) به عنوان مولا و پیشوای مسلمین از سوی صاحب شریعت اسلام، علنی و آشکار گردید و بسیاری از مسلمانان با ایشان بیعت کردند، اما غلبه برخی عقاید سنتی و قبیله ای و تعصاب قومی حاضرین، مسیر تاریخ را دگرگون ساخت و تداوم حکومت اسلامی در مسیری دیگر ادامه پیدا کرد. از این رو به دنبال رحلت نبی مکرم(ص)، تحولات سیاسی و اجتماعی و مباحث مربوط چگونگی ادامه نظام سیاسی در اسلام آغاز و در رویش بینش ها و وقوع خیزش ها بر علیه نظام سلطه تاثیر گذار شد. در همین ارتباط طیفی از نظریه پردازان و متفکران بر این باورند که خیزش ها و حرکت های ماندگار و تاریخی امام حسین(ع) و یارانش در روز های عاشورا و تاسوعا، مبتنی بر فرایند های عقلانی و بینش هایی متاثر و ملهم از تحولات و شرایط سیاسی و اجتماعی آن زمان بوده است که حضرت با توجه به وقایع اتفاق افتاده ی پس از ارتحال حضرت پیامبر اکرم(ص) و انحرافات پیش آمده، بر خود فرض دانسته اند که با قیام بر علیه حکام غاصب، مسیر انحرافی اسلام را اصلاح تا مسلمانان بر مدار دین جدش حرکت نمایند. غصب و تصرف حکومت از سوی معاویه، حمایت مردم کوفه از تشکیل حکومت دینی با محوریت امام حسین(ع)، بروز ناامنی ها، توطئه ها و دسیسه ها از سوی حکامان جور، انحراف در عقاید و اعتقادات دینی و سیاسی مردم و ارسال چندین هزار نامه از سوی مردم کوفه به امام حسین(ع) و دعوت حضرت برای بیعت، جملگی بخشی از دلایلی بوده اند که امام حسین(ع) زمینه را برای حضور در عراق و ادای تکلیف هموار دیدند. این در حالی است که برخی نیز بر این اعتقاد ند، شخصیت الهی و ربانی حضرت امام حسین(ع) و عشق و شور و شعفی که ایشان برای وصال و لقاء به پروردگار هستی داشته اند، بر آن شدند تا پا به عرصه آوردگاه مقابله و مبارزه با ستمگران و غاصبین گذاشته و بدون هیچ چشمداشتی به دنیا و حکومت، با شهادت خود و همراهانش در روزهای عاشورا و تاسوعا، تنها رضایت الهی را تحصیل نمایند. نظریه سومی را که می توان در این بعد از ابعاد دلایل و انگیزه های قیام عاشورا نام برد، این است که گر چه شرایط سیاسی و اجتماعی زمانه و خفقان موجود و همچنین انحرافات فکری و عقیدتی، بر امور مسلمین سایه افکنده بود، اما قیام حضرت امام حسین(ع) و یارانش با هدف تشکیل حکومت نبوده و تنها به دلیل این که چهره واقعی دشمنان و غاصبان و حاکمان ظالم را به مردم بشناسانند و دراین راستا، روشنگری و آگاه سازی مسلمانان و شیعیان از وقایع روز را داشته باشند، شهادت را بر بیعت با ظالمان ترجیح دادند. در پایان باید اذعان داشت که بررسی و تحلیل ابعاد سیاسی، فرهنگی و اجتماعی قیام عاشورا، به مراتب فراتر از فهم و درک بشر بوده، اما می توان به وسع ادراکات و احساسات، بیان داشت که بررسی دلایل و انگیزه های قیام عاشورا، یک بعدی و یک وجهی نیست، بلکه باید بررسی ها جامع الاطراف، چند وجهی و با دیدگاههای تاریخی و روز همراه باشد. و قطع به یقین، می توان گفت، قیام عاشورا، حرکتی از روی عقلانیت و عشق و رویشی از سر بینش ها و آگاهی بوده و مهمتر آن که قیام عاشورا به فرموده حضرت، روشی اصلاح طلبانه برای زدودن انحرافات و پیرایش آلودگی های عقیدتی و فکری در دین مبین اسلام بوده است. سیری در دلایل و انگیزه های قیام عاشورا