
مفهوم کتاب در قرآن با خدا و انسان ارتباط بسیار نزدیکی دارد؛ زیرا کتاب از یک سو تجلیبخش علم الهی به عالم هستی و از سوی دیگر بیانگر احکام و قوانین تکوینی و تشریعی خداوند است.
واژه کتاب از ماده «ک ت ب» به معنای نوشتن است. کتاب در زبان قرآن توسعه معنایی یافته و علاوه بر نوشتن و نوشته بر مرتبهای از علم الهی، قوانین تکوینی و تشریعی و نامه اعمال انسانها نیز اطلاق گردیده است. کسانی که به شرف کتابت وحی نایل آمدند بیش از هر چیز به کاتبان و نویسندگان وحی شناخته میشدند؛ چنانکه نامههایی را که پیامبر اکرم(ص) برای فراخواندن مردم به اسلام به مناطق مختلف می فرستاد، «کتب الرسول» میخواندند.
در قرآن کریم هنگامی که کتاب به نوعی به انبیا(ع) نسبت داده می شود، مراد صحیفههایی است که مشتمل بر شرایع دینی بوده، و پیامبران بر اساس آن بین مردم داوری میکردهاند که عبارتند از؛ کتاب حضرت نوح(ع)؛ هرچند قرآن کریم از کتاب خاصی برای حضرت نوح نام نبرده است اما از برخی آیات قرآن به دست میآید که آن حضرت نیز کتابی داشته است. خداوند در آیه 213 بقره میفرماید: «کانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الکِتابَ بِالحَقِّ لِیَحکُمَ بَینَ النَّاسِ فِیمَا اختَلَفُوا فِیهِ»(بقره:213). از این آیه به دست میآید که شریعت به وسیله کتاب تشریع شده است. از کتاب حضرت ابراهیم(ع) در قرآن با عنوان صحف یاد شده است: (اعلی: 19) و نیز در قرآن از کتاب حضرت موسی(ع)، کتاب حضرت عیسی(ع) و کتاب حضرت محمد(ص) یاد شده است.
راز اطلاق کتاب بر قرآن
واژه کتاب در اصطلاح قرآن به معنی مکتوب و نوشته است. مراد از کتاب در قرآن مجموعهای از قوانینی است که اصول جامع جهانبینی و مسائل فردی و اجتماعی را دربر میگیرد. بر این اساس، به قرآن کریم، چه به صورت مکتوب و مصحف و چه در سینهها باشد، کتاب گفته میشود. از اینرو، به زبور حضرت داود(ع) کتاب اطلاق نشده؛ زیرا تنها دربر دارنده مواعظ اخلاقی است.
واژه کتاب نخستین بار در آیه 29 سور «ص» بر قرآن اطلاق شده است. مراد از «کتاب» در اصطلاح قرآن، حقیقت بسیط و صورت قبل از نزول تدریجی آن است، و چنانکه از روایات استفاده میشود، وجود بسیط قرآن کریم پیش از آنکه به صورت الفاظ و عبارات درآید، در آسمان دنیا نازل شده بود. در برخی از آیات کتاب هدایتگر و دارای آیات محکم و مشابه معرفی شده و در برخی دیگر انسانها را به پیروی و تدبر در آیات کتاب سفارش کرده است؛ اما حقیقت قرآن به صورت بسیط آن، از دسترس عموم مردم به دور است.
ملاک ارزیابی انسان در قیامت کتابهایی است که کاتبان خداوند نگاشته اند
در قرآن بر نامه اعمال انسانها نیز «کتاب» اطلاق شده است و آنگاه که صحنه حساب وکتاب فرا میرسد تا نیکوکاران را پاداش و بدکاران را کیفر دهند، ملاک ارزیابی همان کتابهایی است که کاتبان خداوند نوشتهاند. بنابراین، پدیده اعجابانگیز «کتاب» زندگی مادی و معنوی انسان را فرا گرفته و در صحنه قیامت نیز سرنوشت او با کتاب تعیین میشود.
کتابهایی که اعمال بندگان، از نیکی و بدی در آنها ضبط میشود، خود به دسته نامه اعمال فردفرد انسانها؛ «وَکُلَّ إِنسانٍ أَلزَمناهُ طائِرَهُ فِی عُنُقِهِ وَنُخرِجُ لَهُ یَومَ القِیامَةِ کِتاباً یَلقاهُ مَنشُوراً»(اسراء: 13)، نامه اعمال امتها؛ «وَتَری کُلَّ أُمَّةٍ جاثِیَةً کُلُّ أُمَّةٍ تُدعی إِلی کِتابِهَا»(جاثیه: 28)، نامه اعمال جمیع خلایقظغ «هذا کِتابُنا یَنطِقُ عَلَیکُم بِالحَقِّ إِنَّا کُنَّا نَستَنسِخُ ما کُنتُم تَعمَلُونَ»(جاثیه: 29)، نامه اعمال نیکان؛ «کَلاَّ إِنَّ کِتابَ الأَبرارِ لَفی عِلِّیِّینَ»(مطففین: 18 )و نامه اعمال بدکاران؛ «کَلاَّ إِنَّ کِتابَ الفُجَّارِ لَفی سِجِّین» (مطففین: 7) تقسیم می شود.
کتاب حوادث و جزئیات عالم هستی (لوح محفوظ)
در قرآن کریم از دفتر ثبت حوادث و جزئیات نظام عالم که همان لوح محفوظ و مرتبهای از علم الهی است، به «کتاب» یاد شده است که هریک به ویژگی خاص آن اشاره دارد؛ مانند: لوح محفوظ (بروج: 22) ام الکتاب (رعد: 39)، کتاب مبین (انعام: 6، یونس: 61)، کتاب حفیظ (ق: 4)، کتاب مکنون (واقعه: 78)، کتاب مسطور (طور: 2)، امام مبین (یس: 12).
همچنین در آیات بسیاری خدای متعال از احکام تکوینی (قضا و قدر الهی) با واژه کتاب و دیگر مشتقات «کتب» تعبیر کرده است. در برخی آیات، خدای متعال از حکم تشریعی به کتاب تعبیر آورده و مراد از آن، فرض و وجوب است؛ چنانکه از مشتقات کتب برای تشریع حکم سود برده است: «فَإِذا قَضَیتُمُ الصَّلاةَ فَاذکُرُوا اللَّهَ قِیاماً وَقُعُوداً وَعَلی جُنُوبِکُم فَإِذَا اطمَأنَنتُم فَأَقیمُوا الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ کانَت عَلَی المُؤمِنینَ کِتاباً مَوقُوتاً»(نساء: 103).
تفاوت نوع بیان واژه کتاب برای حکم تکوینی و تشریعی
درآیات متعددی از احکام تکوینی و قضای الهی با واژه کتاب و مشتقات آن تعبیر شده است. خداوند برای بیان حکم تکوینی از صیغه «کتَبَ» به صورت معلوم و حکم تشریعی از «کتِبَ» به صورت مجهول نیز بسیار استفاده کرده است و این واژهها چنان جایگاه مهمی در نظام زبانی وحی دارند که برای بیان حکم الهی بر واژگانی چون «امر»، «فرض»، «حفظ»، «حسب» و «قضی» پیشی گرفتهاند. آیات بقره:180، 216، مائده: 45، بر حکم تشریعی و آیات مائده:21، 32، انعام:12، 54، مجادله:21، اعراف: 156 بر حکم تکوینی دلالت دارند.
در برخی از آیات قرآن واژه کتاب بر مدت زمان معین و مقرر اطلاق شده است که رعایت آن در شرع واجب می باشد؛ مانند «وَلا تَعزِمُوا عُقدَةَ النِّکاحِ حَتَّی یَبلُغَ الکِتابُ أَجَلَهُ»(بقره: 238)؛ و گاهی واژه کتاب به معنی دلیل ثابت و استوار است؛«وَمِنَ النَّاسِ مَن یُجادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیرِ عِلمٍ وَلا هُدی وَلا کِتابٍ مُنِیرٍ»(حج: 8).
در مواردی کتاب بر دستنوشته ظاهری و حسی اطلاق شده که خداوند یا بشر ایجاد کردهاند: در نوشته ظاهری خدا می توان به آیه «وَکَتَبنا لَهُ فِی الأَلواحِ مِن کُلِّ شَیءٍ مَوعِظَةً وَتَفصیلاً لِکُلِّ شَیءٍ فَخُذها بِقُوَّةٍ وَأمُر قَومَکَ یَأخُذُوا بِأَحسَنِها سَأُریکُم دارَ الفاسِقین»(اعراف: 145) اشاره کرد و آیه «وَإِنَّ مِنهُم لَفَرِیقاً یَلوُونَ أَلسِنَتَهُم بِالکِتابِ لِتَحسَبُوهُ مِنَ الکِتابِ وَما هُوَ مِنَ الکِتابِ»(آلعمران: 78) بر دستنوشته بشری دلالت دارد همچنین آیه « قالَت یا أَیُّهَا المَلَأُ إِنِّی أُلقِیَ إِلَیَّ کِتابٌ کَرِیم»(نمل: 29)به نامه ظاهری و مادی اشاره می کند.
در برخی از آیات قرآن به قراردادی که میان عبد و مالک منعقد میشود و در پرتو آن، عبد خود را از مولایش میخرد، کتاب اطلاق شده است. قرآن میفرماید: «وَالَّذینَ یَبتَغُونَ الکِتابَ مِمَّا مَلَکَت أَیمانُکُم...»(نور: 33)؛ نقش کتابت در روابط و قراردادهای اجتماعی نیز بسیار برجسته است، به طوری که در آیه281 بقره برای ثبت قرارداد اجتماعی دَیْن، ماده کتب 9 بار تکرار شده است.
ارتباط نزدیک اصطلاح قرآنی «کتاب» با خدا و انسان
در نگاه کلی میتوان دریافت که مفهوم کتاب در قرآن با خدا و انسان ارتباط بسیار نزدیکی دارد؛ زیرا کتاب از یک سو تجلیبخش علم الهی به عالم هستی است که از آن با عناوینی چون کتاب مبین، کتاب مسطور، کتاب حفیظ، و لوح محفوظ یاد شده است و همچنین اعمال خلایق و امتها و انسانها در مراتبی از علم الهی که از آنها به کتاب نام برده شده است، ثبت میباشد و ذرهای از آنها از دید خدای سبحان پنهان نمیماند: «وَلَدَیْنا کِتابٌ یَنْطِقُ بِالْحَقِّ وَهُمْ لا یُظْلَمُونَ»(مؤمنون: 62).از سوی دیگر کتاب بیانگر احکام و قوانین تکوینی و تشریعی خداوند است؛ قوانینی که انسان را به سوی کمال و سعادت ابدی راه مینماید.
در روز قیامت معیار حکم خداوند کتابهای اعمال انسانها خواهد بود: «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمینِهِ فَأُولئِکَ یَقْرَؤُنَ کِتابَهُمْ وَلا یُظْلَمُونَ فَتیلاً»(إسراء:71)؛ «الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فَالَّذینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ فی جَنَّاتِ النَّعیمِ».(حج: 56). بنابراین از آیات پیشگفته و آیات دیگر روشن میشود که چگونه پدیده کتاب با انسان ارتباط نزدیک دارد و بر سرنوشت وی در دنیا و آخرت احاطه کرده است.
کتاب الهی تنها به 5 پیامبر داده شده است
آیت الله جوادی آملی در بخشی از تفسیر سوره «بقره» به مفهوم «کتاب» در قرآن پرداخته و می گوید: کلمه «کتاب» گرچه بر مطلق مکتوب اطلاق میشود؛ ولی به حسب ظاهر در اصطلاحِ قرآن کریم، «کتاب» آن مجموعهای است که حاوی شریعت، احکام، قوانین جزایی و مانند آن باشد. صِرف نوشته یا نوشتهای که در حدّ پند و اندرز باشد، اصطلاحاً در قرآن کریم، «کتاب» بر آن اطلاق نمیشود.
«کتاب» آن نوشتهای [است] که مجموعهٴ قوانین باشد؛ احکام، اوامر و نواهی را در برداشته باشد و «کتاب» به این معنا که مجموعهٴ قوانین باشد به 5 پیامبر داده شد که در سورهٴ «شوری» از آنها اینچنین یاد میکند؛ آیهٴ سیزدهم سورهٴ «شوری» این است: ﴿شَرَعَ لَکُم مِنَ الدِّینِ مَا وَصَّی بِهِ نُوحاً وَالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَمَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَی وَعِیسَی أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ کَبُرَ عَلَی الْمُشْرِکِینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ اللَّهُ یَجْتَبِی إِلَیْهِ مَن یَشَاءُ وَیَهْدِی إِلَیْهِ مَن یُنِیبُ﴾. آن نوشتهای که (مجموعهای که) شریعت را؛ یعنی امر و نهی را در برداشته باشد به نام «کتاب» است.
«کتاب» صحیفه اعمال است
... یک «کتاب» به معنای صحیفه اعمال است، یک «کتاب» به معنای مخزن کلّ حوادث است که کتابِ مبین است، یک «کتاب» هم به معنای مجموعه شریعت است. آنچه در مسئله قیامت مطرح است: ﴿فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمینِهِ﴾ فهو کذا ﴿وَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِشِمالِهِ﴾ فهو کذا، آن کتاب اعمال است﴿مَا فَرَّطْنَا فِی الْکِتَابِ مِن شَیْءٍ﴾ و آن کتابی است که حوادث تکوینی در آن نوشته میشود.
«کتاب» به این معنا که مجموعه قوانین الهی را دربرداشته باشد به 5 پیامبر داده شد (همین انبیای اولواالعزم(علیهم السلام)) و به دیگر انبیا اگر مسئله «کتاب» نسبت داده شد برای آن است که اینها همان کتابِ نبیّ گذشته را به ارث بردهاند؛ [مثلاً] آنچه به یحیایی شهید(س) داده شد که ﴿یَا یَحْیَی خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّةٍ﴾ ، این همان کتاب عیسای مسیح است؛ کتاب جدایی نیست. دربارهٴ داود(س) تعبیر به «کتاب» نشده است، تعبیر به «زبور» شده است که [فرمود:] ما انبیا را، بعضی را بر بعضی فضیلت دادیم، [آنگاه فرمود:] ﴿وَآتَیْنَا دَاوُدَ زَبُوراً﴾ . اصطلاح «کتاب» را بر «زبور» داود اطلاق نکرده است؛ گرچه «زبور» هم به معنای «کتاب» است.
تفاوت «زبور» با «کتاب»
«زبر» یعنی کتابها، «کتاب» جمعش کُتب است، «زبور» هم جمعش زُبُر. اینها به معنای مطلقِ مکتوب است؛ امّا آن مکتوبی که مجموعهٴ شریعت، قوانین، اوامر و نواهی باشد اصطلاحاً «کتاب» نامیده میشود. آن مجموعهای که فقط پند، اندرز و نصیحت باشد، ممکن است بر آن «زبور» اطلاق بشود؛ امّا «کتاب» اطلاق نمیشود. «کتاب» به این معنا را خدای سبحان به5 پیامبر از انبیای الهی(علیهم السلام) اعطا کرد، دیگران وارثان همین «کتاب»اند؛ حافظان همین «کتاب»اند.
اگر فرمود:«ما به نبیّین کتاب دادیم» یعنی به این«مجموع» «کتاب» دادیم؛ نه به این جمیع، اگر فرمود: «به رُسُل کتاب دادیم» یعنی به این «مجموع» «کتاب» دادیم؛ نه به جمیع، اگر در سورهٴ «حدید» فرمود: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ﴾؛ نه یعنی به هر رسولی ما یک «کتاب» دادیم؛ بلکه ما به مرسلین کتاب دادیم؛ یا خود از انبیای اولواالعزم بودند [و] کتاب مستقل داشتند مانند ابراهیم(س)؛ یا اگر جزء یکی از مرسلینِ بعد از حضرت ابراهیم (ع) بودند، حافظ همان کتاب ابراهیم(س) بودند؛ مثل لوطِ پیامبر(ع) که خود به حضرت ابراهیم(ع) ایمان میآوَرَد که ﴿فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ﴾ ، ﴿فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ﴾ یعنی لإبراهیم ﴿لُوطٌ﴾. لوط به حضرت ابراهیم(سلام الله علیهما) ایمان میآورد؛ یا یحیی(س) به حضرت عیسی(س) ایمان میآورد، کتابی که به یحیی(س) داده شد، جز انجیل کتاب جدایی که شریعتی را در بر داشته باشد، نیست.
حضرت علی علیه السلام در حال نماز و در حالت رکوع بودند، وقتی شکایت مرد نیازمند را شنیدند دست مبارکشان را به طرف او دراز نمودند و به او اشاره کردند تا انگشترش را بردارد. نیازمند جلو آمد و انگشتر حضرت علی علیه السلام را از دستشان درآورد و با خود برد. اخیرا تصویری از انگشتری در سایت های مختلف عراقی منتشر شده و گفته می شود که انگشتری منتسب به مولای متقیان، أمیر المؤمنین علی علیه السلام است. بر این روی این انگشتر عبارت «العزة لله» (عزت برای خداوند است) است، نوشته شده اما به نظر می رسد این ادعا نادرست است زیرا رسم الخطی که در زمان حضرت علی علیه السلام وجود داشته، اولا با خط موجود بر روی این انگشتر تفاوت دارد و دوما در آن زمان از نقطه نوشتن استفاده نمی شد در حالی که در این انگشتر سه نقطه دیده می شود. گفته می شود روزی در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مردی نیازمند وارد مسجد مسلمانان شد و از مسلمانان تقاضای کمک کرد اما کسی به او توجهی نکرد. مرد نیازمند دستش را به سمت آسمان بلند کرد و گفت: خدایا شاهد باش در مسجد رسول تو ازمسلمانان تقاضایی کردم ولی کسی به من پاسخ نداد. حضرت علی علیه السلام در حال نماز و در حالت رکوع بودند، وقتی شکایت مرد نیازمند را شنیدند دست مبارکشان را به طرف او دراز نمودند و به او اشاره کردند تا انگشترش را بردارد. نیازمند جلو آمد و انگشتر حضرت علی علیه السلام را از دستشان درآورد و با خود برد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز در حالی که نماز می خواندند صحنه را مشاهده فرمودند. طولی نکشید که جبرئیل نازل شد و این آیه را برای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل کرد. إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ (مائده،آیه ۵۵): بدانید که ولی شما (فرمانده شما) فقط خدا و پیامبر او و کسانى هستند که ایمان آوردهاند؛ آنها که نماز را به پا مىدارند و در حالى که در رکوع نماز هستند، زکات می دهند. به گزارش شیعه آنلاین،گفته می شود خبر نزول این آیه و زکات دادن امام علی علیه السلام در شهر مدینه منوره پیچید و به گوش همگان رسید.انگشتر حضرتعلی (ع)+عکس
امام رضا (ع): دوست هركس عقل او و دشمنش جهل اوست
امام رضا(ع) فرمودهاند: «صديق كل امرء عقله و عدوه جهله»، دوست هركس عقل او و دشمنش جهل و ناداني اوست». به گزارش خبرنگار دين و انديشه خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، جهل و ناداني دشمن ديرينه بشريت هستند و شايد دشمني بدتر و خطر آفرينتر از ناداني وجود نداشته باشد. امام علي (ع) نيز فرمودهاند « الناس اعداء ما جهلوا »، مردم با چيزهايي كه نميدانند دشمني ميورزند. به طور كلي، در احاديث اسلامي جهل در مقابل عقل زياد بكار رفته و از نظر اميرالمومنين(ع) هم بهرهوري از عقل و خرد «رمز و راه هدايت» و جهل و ناداني كه گوياي عدم بهرهوري از گوهر خرد است، عامل سقوط و انگيزهاي براي نابودي بشريت به حساب ميآيد. در ادامه ميتوان به سخن پيامبر(ص) اشاره كرد كه فرمودهاند «خداپرستي با دانش و معرفت امكانپذير بوده و خير مادي و معنوي در سايه دانايي حاصل ميشود، و شر دنيا و آخرت ره آورد جهل و ناداني بشر است». انتهاي پيام